loading...

بانوی مهر

بازدید : 167
شنبه 2 خرداد 1399 زمان : 13:22

بازدید : 163
يکشنبه 27 ارديبهشت 1399 زمان : 14:24

نمیدونم شاید اینقدر نتونستن توی من نهادینه شده که انگار اگه بتونم و به برنامم عمل کنم یه جورایی برام عجیب و غریبه ایمقدر این حس برام توی چیزای خیلی ساده ام جدیده که ازش میترسم و خودمو گول میزنم از زیر بار انجامش در میرم که مثل همیشه نتونم اینا رو مینویسم چون دیروز به محض اینکه دیدم داره ساعاتی که درس میخونم بیشتر از اونی میشه که همیشه بوده یه دفعه خلاص کردم اصلا یه وضعیت عجیبیه چیه این ادم !!!!!!!!!!!!! کاش عادت کردن در وجود ادم وجود نداشت

فایل صوتی پیروزی ‌فکر اثر اوریزن اسوت ماردن
بازدید : 179
سه شنبه 15 ارديبهشت 1399 زمان : 17:22

بازدید : 151
چهارشنبه 9 ارديبهشت 1399 زمان : 19:21

امروز 3میلیون و نیم برای ثبت نام توی آزمون آیلتس خرج کردم چرا اینقدر گرونه اخه مگه میخان چیکار کنن حقوق یک ماهه منه لعنتیا

عملکرد فسفرپلیت به چه صورت است؟
بازدید : 163
چهارشنبه 19 فروردين 1399 زمان : 2:42

من یاسمن 98 رو دوس داشتم اما ازش راضی نیستم میدونی خیلی بالا پایین کردم انگار گم شدم و دوباره خودم رو بعد از سالها پیدا کردم افتادم ،زمینم زدن ،بازم ولم نکردن یه لگد محکمم بهم زدن و باز هم از یه ادم موزمار رکب بدی خوردم و خیلی دیر بلند شدم ماه‌ها از عمرم رفت این که من بگم خب نمیتونم من اینجوریم دلیل نمیشه روزها و شبها گریه میکردم من خودم رو در یک موقعیت مسخره راضی میدیم و عاطفی بسیار ضعیف و وابسته بودم نه ضعیف کمه گند زدم خیلی گند در عجبم چطور اینهمه خودم رو کوچک دیدم نمیخام فاز بدم بگم خوبه خیلی چیزا یاد گرفتم نه اتفاقا خیلی بد بود دیر بلند شدم خیلی دیر کلا یه ایراد بزرگ در من اینه که دیر خودمو جمع جور میکنم مینویسم که یادم باشه در سال98 یاسمنی بودم که ساعتها در فضای مجازی بود سردرگم بود و نمیدونست از زندگی چی میخاد و هیچ مفهومی‌از زندگی نداشت ساعتها به مکالمات پوچی که با دیگران داشت فکر میکرد و ساعتها خودشو برای درگیری‌های لفظی که هیچوقت اتفاق نیفتاد اماده میکرد یه راحتی به نقطه اوج عصبانیت میرسید صداش همیشه بالا بود وقتی عصبی میشد دستش میلرزید همه حرفهایی که میشنید جواب میداد با تندخویی جواب میداد تنبل بود اما فک میکرد خیلی زرنگه برای انجام حتی یه برنامه ریزی ساده یک هفته لااقل تعلل میکرد قبح خیلی چیزا براش شکسته شده بود مثلن با کوچکترین فشار که نه حتی حالم نداشتم به برنامم پایبند نمیموندم حتی بدتر فقط برای ایجاد یه حس کاذب که اره یه هدف دارم که به سمتش میرم ولی در عمل با کوچکترین بهانه که نه حتی دنبال یه چیزی میگشتم که از دستش در برم بعدشم میگم خب حق داشتم وقتی ندونی توی زندگیت میخای چی بشی و چیکار کنی همینه ساعتها صرف دیدن پست و پروفایل و last seenبقیه ادما رفت تا یه روز گفتم انقدر عمرم بی ارزشه بپد همین قدر cheep شدم بودم ترسو بودم بی اندازه به حدی که باز کاه کوه میساختم و به حد دیوانه واری فاجعه رو در ذهنم میساختم و به طرز عجیبی از بهترین موقعیتها ترسناک ترین چیزها رو میساخت چون ترسو بود و به راحتی فریب میخورد سالهای سال است این یاسمن از همه چی میترسه از رابطه از رشد کردن از پول ......... ترسم بخاطر اینه که خیلی فکر میکنم به طرز وسواس گونه ایی دیوانه کننده نتیجه اینکه این بود که نمیخاست حباب امن دورشو بشکنه و رشد کنه و ..... در جنگ بادخودم هستم که اون یاسمنی باشم که انتظار دارم که دوسش دارم

دانلود دو کتاب - حمله هوایی به الولید (H3) - آب هرگز نمی میرد

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 12
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 33
  • بازدید ماه : 2
  • بازدید سال : 512
  • بازدید کلی : 6470
  • کدهای اختصاصی